محل تبلیغات شما

در فضای  عالم پیچید شمیم  بوی عطر تنت

شکوفه   می بارد  از حباب  نفس  کشیدنت

خالق  وقتی  آفرینشت  کرد  گفت  احسنت

شبنم آمد و با شرم بر روی گونه ات نشست

نسیم آشفته  کرد گیسوان  پر پیچ  و خمت

خونم به نقطه  جوش آمد از گرمای  نفست

چه میکنی باقلبی که از شدت دمای عشقت

چون صخره  سخت سنگ بهم فشرده است

گفتی  پل  میزنم  بر روی دریای عمیق دلت

در حیرتم از این همه لطف و مهر و محبتت

هراس میرباید خواب ازحریم چشم مستت

محو  شدم  به  تمامی  در زیبایی آفرینشت

تسکین  میدهد دلم تبسم  ناز پر از آرامشت

حتی در اوج نا امیدی و تاریکی و وحشتت

عشقت با فروتنی برسفره دل سلام نشست

افسوس که عمرکوتاه بودو اجل نداد.مهلت

(۱۵۷۴) شعر آزاد موج نو

(۱۵۷۳) شعر آزاد موج نو

(۱۵۷۲) شعر آزاد موج نو

آمد ,روی ,آفرینشتتسکین  ,زیبایی ,تمامی  ,میدهد ,مستتمحو  شدم  به  تمامی  ,تمامی  در ,چشم مستتمحو  شدم  به  ,ازحریم چشم ,خواب ازحریم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها