آنکس.که عاشق است هیچ درغم.جانش نیست
عاقلی در میان عمل و کردار و رفتارش نیست
عاشقی باشد چاره اش و راه درمانش نیست
عمق احساسش نشاید گفتن که امکانش نیست
او جان عالم است و عالم جسم وجانش نیست
بحردل بیکران است اما راه جان نشانش نیست
هر آن کس عاشق است امکان فنایش نیست
چون که او باشد عاشق مُرده جانش نیست
همه جا زمزمه ی عشقش و پایانش نیست
هرکه کافر زلفش نباشد مومن ایمانش نیست
عالمش نورانی و پیدایش و پنهانش نیست
مانند آن رند مشهوری که سرو سامانش نیست
او کجا علم آموخت. که فهم معنایش نیست
پاسخم به زبانی گفت که توان نمایانش نیست
سلام مرغ مهاجری که درجایی مکانش نیست
با لب خاموش میگوید و درک گفتمانش .نیست
که ,باشد ,عالم ,مشهوری ,سرو ,آن رند ,نیستمانند آن رند ,آن رند مشهوری ,پنهانش نیستمانند ,پیدایش و پنهانش ,و پیدایش و
درباره این سایت